یافتن یک شغل رضایت بخش میتواند یک سفر دراز و طولانی باشد. تعداد کمی از افرادی که وارد دنیای کار میشوند؛ دقیقا میدانند چه کاری میخواهند انجام دهند. در واقع تا سن 50 سالگی، یک فرد معمولی ممکن است به طور متوسط 12 شغل مختلف را در تلاش برای یافتن “موقعیت شغلی مناسب” امتحان کند. برای بسیاری از مردم ممکن است این کار به منزلهی تغییر کامل شغل کنونی خود باشد. این روند فقط در محل کار پس از دوران قرنطینه محبوبیت یافته است. با پذیرش گسترده کار از راه دور، تجارت الکترونیک و اتوماسیون، بسیاری از مردم در حال ارزیابی مجدد اولویتهای شغلی خود هستند.
بنابراین اگر به فکر تغییر شغل هستید، تنها نیستید. با این حال، اقدام در مورد این افکار میتواند استرسآور باشد. برای برخی، این کار میتواند به معنای رها کردن یک شغل ثابت برای رفتن به یک مسیر ناشناخته باشد. برای دیگران، تغییر کارکردهای شغلی در اواسط شغل ممکن است به معنای یک حرکت جانبی باشد که میتواند مانند یک گام به عقب به نظر برسد. اما لازم نیست حتما اینطور باشد.
هر مرحله از حرفه شما فرصتی برای یادگیری بیشتر در مورد خودتان را فراهم میکند: استعدادها، علایق، چالشها و ارزشهای محل کار. انتخابهای شغلی که ممکن است آنها را به عنوان “گامهای اشتباه” تصور کنید اغلب آموزندهترین و تحول آفرینترین کارها در سفر به سمت یک شغل مناسب هستند.
علاوه بر این، مفهوم تناسب شغلی یک خیابان دو طرفه است. بیشتر کارفرمایان ترجیح میدهند که شما در نقش خود مشتاق، مشارکت و رضایت داشته باشید، زیرا کارمندان شاد کارمندان بهتری هستند. پس زمانی که متوجه شوید وقت ترک شغل فعلیتان برای دنبال کردن علایق دیگر فرا رسیده است، می تواند برای همه یک برد باشد.
نشانههایی که نشان میدهد زمان تغییر شغل کنونی فرا رسیده است
1. شما بیتفاوت و از خود راضی هستید
هر روز احساس میکنید از اهداف خود در حال دور شدن هستید. از نظر منطقی شما متوجه شدهاید که شما عملکرد ضعیفی دارید، ضربالاجلهایتان در حال کاهش است و دیگر نمیتوانید انرژی خود را برای داشتن اشتیاق درونی درباره مأموریت شرکت به کار بگیرید. در حالی که شما در گذشته اینطور نبودید.
حقیقت این است که حتی در شغلی که به آن علاقه دارید، مواقعی وجود دارد که کار شبیه کار است. اما اگر نمیتوانید آخرین باری را که از یک ایده جدید انرژی گرفتید یا با پروژه بعدی خود انرژی گرفتید را به یاد بیاورید، ممکن است زمان آن رسیده باشد که شغل خود را دوباره ارزیابی کنید. اگر پس از بررسی مجدد متوجه شدید مشکل شما به خاطر برنامهریزی نادرست است مطلب «چگونه برای زندگی خود برنامهریزی کنید» میتواند برای شما مفید باشد.
2. احساس نمیکنید که دارید تأثیرگذار هستید
وظایف شغلی شما هر روز یکسان است. هر روز یکسان به نظر میرسد و احساس میکنید؛ شما به سادگی به طور خودکار وظایف خود را اجرا میکنید. شما احساس میکنید که کارتان ارزش کمتری دارد و مثل اینکه وقت و استعداد شما تلف میشود و از بهترین مهارتهای شما استفاده نمیشود. با گذشت زمان شما مشتاقانه به دنبال فرصتهای جدید برای مشارکت نیستید؛ روحیه شما تضعیف شده است. زمان آن فرا رسیده است که شغل جدیدی را پیدا کنید که در نقاط قوت شما نقش داشته باشد، فرصتهایی را برای توسعه مهارتهای جدید فراهم کند و به شما امکان مشارکت معنادار را بدهد. شغل شما باید عزت نفس شما را تقویت کند نه اینکه آن را کاهش دهد.
3. از رفتن به سر کار میترسید
همه افراد روزهایی را دارند که برای بلند شدن و رفتن به سر کار، کمی سست میشوند و تنبلی میکنند. شاید پروژهای که روی آن کار میکنید شما را هیجانزده نمیکند یا بخاطر ملاقات با رئیس مضطرب هستید. اما اگر هر روز شما اینطور است؛ این فرق دارد. شما برای آخر هفته زندگی میکنید، اما علیرغم تمام تلاشتان، وحشت شنبه تا چهارشنبه شب به سراغتان میآید. اگر متوجه شدید که از شغل فعلی خود اینقدر ناراضی هستید، وقت آن رسیده است که به این فکر کنید که چه زمینههای کاری بهتری میتواند با علایق شما هماهنگ باشد.
4. حتی حقوق شما نمیتواند نارضایتی شما را جبران کند
دستمزد ممکن است خوب باشد، اما کار بیفکر وحشتناک است. زمانی میتوانستید ماندن را به خاطر چک حقوقی توجیه کنید، اما اکنون، حتی این نیز کافی نیست. در طول جلسات متوجه میشوید که عقربه دوم ساعت را تماشا میکنید. شما پس از یک تعطیلات آخر هفته طولانی به شنبه روز کاری خود رسیدهاید و از قبل در حال علامتگذاری تقویم خود تا روز تعطیلات بعدی هستید. در حالی که از ثباتی که شغلتان ایجاد میکند قدردانی میکنید، احساس میکنید پتانسیل خود را هدر میدهید. اینها نشانههای واضحی هستند که نشان میدهد شما هم میتوانید از گزینهی تغییر شغل کنونی استفاده کنید.
5. شغل شما بر زندگی شخصی شما تأثیر میگذارد
کار باید چالش برانگیز باشد، اما نه ناتوانکننده. اگر به طور همیشگی خسته هستید، مقدار خواب کافی خود را از دست میدهید، از سردرد رنج میبرید، یا علائم فیزیکی دیگری را تجربه میکنید، ممکن است بدنتان به شما بگوید شغل شما برای شما مناسب نیست. مهم است که به یاد داشته باشید که زندگی حرفهای و شغلی شما نباید به زندگی شخصی شما نفوذ کند. در واقع، استرس دائمی میتواند بر روابط شما با سایر نزدیکان شما تأثیر بگذارد. آیا دوستان و خانواده شما بخاطر عصبانیت یا شکایت مداوم شما ناراضی هستند؟ اگر کار شما را به فردی ناراضی یا تلخ تبدیل میکند، شروع به جستجو در فعالیتهایی کنید که باعث میشود دوباره احساس کنید خودتان هستید.
6. در مورد یک شغل جدید رویاپردازی میکنید
وقتهای ناهار به این فکر میکنید که در «زندگی بعدیتان» چه میکنید و به این فکر میکنید که چگونه اخطار دو هفتهای خود را ارائه میدهید. متوجه میشوید که بهجای ایمیلهای کاری، تابلوهای شغلی را مرور میکنید، و شروع به حسادت به شغل دوستتان میکنید، و متعجب میشوید که چگونه آنها به چنین شغلهای “عالی” دست یافتهاند. وقتی مردم از شما میپرسند که چه کار میکنید، عصبانی میشوید، زیرا آرزو میکنید که کاش کار متفاوتی باشد. شما به رفتن فکر کردهاید، حتی این ایده را در گفتگوی گذرا به دوستانتان گفتهاید. آیا “اگر میتوانستی” شغل خود را ترک میکردی؟ اگر چنین است، وقت رفتن است.
تغییر شغل کنونی شما مسلما چالشهای فراوانی را در بر خواهد داشت؛ اما گاهی اوقات ممکن است تغییرات زیادی در مهارتهای مورد نیاز نباشد. برای مثال یک مدیر بازرگانی ممکن است چالشهای کمتری برای تغییر شغل فعلی خود به یک بازاریاب داشته باشد. سعی کنید رزومه خود را به خوبی بنویسید و مهارتهای مورد نیاز شغل جدید را کسب کنید تا چالشهای کمتری برای تغییر شغل خود داشته باشید.